گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد چهارم
نگاهی به کارنامه مسلم در کوفه


اشاره

کارنامه مسلم علیه السلام در کوفه را با دو نوع نگاه، می توان مورد نقد و ارزیابی قرار داد: در نگاهی سطحی، ممکن است چنین تصوّر شود که وی، از سیاست و تدبیر لازم در به انجام رساندن مأموریتی که بر عهده داشت و زمینه سازی برای آمدن امام حسین علیه السلام به کوفه، برخوردار نبوده است؛ زیرا نتوانست از فضای سیاسی اجتماعی کوفه که کاملًا در جهت نهضت حسینی بود، به طور شایسته استفاده کند. او پیش از آن که ابن زیاد وارد کوفه شود، دستِ کم دوازده هزار نیرو در اختیار داشت (1) و فضای کوفه به گونه ای بود که ابن زیاد، مجبور شد مخفیانه، وارد آن شود.

اگر مسلم علیه السلام پیش از ورود ابن زیاد، نیروهای وفادار به نهضت را خوب سازماندهی می کرد، ابن زیاد، فرصت نمی یافت تا نیروهای مخالف نهضت را سازماندهی کند و علیه هواداران امام حسین علیه السلام واردِ عمل نماید، و در این صورت، با رسیدن امام علیه السلام به کوفه، چه بسا سرنوشت قیام مردم، به گونه ای دیگر رقم می خورد و حادثه جان گداز کربلا، پدید نمی آمد؛ امّا او نه تنها از فضای موجود کوفه نتوانست بهره برداری کند، بلکه بدون ارزیابی درست از میزان وفاداری مردم، به امام حسین علیه السلام نوشت:

هنگامی که نامه من به تو رسید، با شتاب، حرکت کن که همه مردم، با تو هستند و

1- ر. ک: ص 73(فصل چهارم/ وارد شدن مسلم به کوفه و بیعت کوفیان با او).


نظر و تمایلی به خاندان معاویه ندارند. (1)

و بدین سان، امام حسین علیه السلام به سوی کوفه حرکت کرد و حادثه خونین و جانسوز کربلا، پدید آمد.

همان طور که اشاره شد، چنین ارزیابی ای از کارنامه مسلم، داوری ای سطحی، بدبینانه و بدون در نظر گرفتن مأموریت اوست؛ امّا با در نظر گرفتن دقیق واقعیت های موجود در حوزه مأموریت وی، باید گفت: مسلم، مسئولیت خود را در حدّ توان، به خوبی انجام داده است و آنچه پیش آمد، دلایل خاصّ خود را داشت.

برای ارزیابی واقع بینانه از کارنامه مسلم در کوفه، چند مسئله باید مورد توجّه و بررسی قرار گیرد:

1. قلمرو مأموریت مسلم

برای ارزیابی کارنامه مسلم، نخستین چیزی که باید مورد توجّه باشد، موضوع و محدوده مأموریت اوست. این مطلب، به صورت روشن در نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه، آمده است. بر پایه گزارش منابع تاریخی، در نامه امام علیه السلام آمده است:

وَ قَد بَعَثتُ إلَیکُم أخی وَ ابنَ عَمّی وَ ثِقَتی مِن أهلِ بَیتی مُسلِمَ بنَ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ، وَ قَد أمَرتُهُ أن یَکُتبَ إلَیَّ بِحالِکُم وَ رَأیِکُم وَ رَأیِ ذَوِی الحِجا وَ الفَضلِ مِنکُم، وَ هُوَ مُتَوَجَّهٌ إلی ما قِبَلَکُم، إن شاءَ اللّهُ تَعالی وَ السَّلامُ، وَ لا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ، فَإِن کُنتُم عَلی ما قَدِمَت بِهِ رُسُلُکُم وَ قَرَأتُ فی کُتُبِکُم فَقوموا مَعَ ابنِ عَمّی وَ بایِعوهُ وَ انصُروهُ وَ لا تَخذُلوهُ. (2)

برادرم، پسرعمویم و فرد مورد اعتماد از خاندانم، مسلم بن عقیل بن ابی طالب را به سوی شما فرستاده ام و به او دستور داده ام که وضع شما و نظرتان و دیدگاه عقلا و بزرگان را برایم گزارش کند، و او در حال حرکت به سوی شماست إن شاء اللّه

1- ر. ک: ص 149(فصل چهارم/ نامه مسلم به امام علیه السلام برای آمدن به کوفه).
2- ر. ک: ص 29(فصل سوم/ فرستاده شدن نماینده ویژه امام علیه السلام به همراه نامه به کوفه).


تعالی. والسلام! و هیچ توانی، جز به [یاری] خداوند نیست. اگر شما بر همان نظری هستید که فرستادگان شما آورده اند و در نامه هایتان خوانده ام، پس با پسرعمویم همراهی کنید و با او بیعت نمایید و یاری اش کنید و تنهایش مگذارید.

این متن، نشان می دهد که مأموریت اصلی مسلم، ارزیابی فضای سیاسی اجتماعی کوفه از نزدیک است و برای این منظور، امام علیه السلام از هواداران خود خواسته است که با او بیعت کنند و در امور مربوط به ساماندهی قیام بر ضدّ حکومت یزید، او را یاری دهند.

افزون بر این، تعبیر «أخی(برادرم)» و «ثِقَتی(مورد اعتمادم)»، حاکی از جایگاه والای مسلم در کمالات نفسانی از یک سو، و اعتماد و اطمینان امام علیه السلام به درایت و تدبیر سیاسی وی، از سوی دیگر است. اکنون باید دید که مسلم، در به انجام رساندن این مأموریت، تا چه اندازه موفّق بوده است؟

2. فضای سیاسی اجتماعی کوفه

در تحلیلی دیگر، توضیح خواهیم داد (1) که انتخاب کوفه به عنوان مرکز نهضت حسینی بر ضدّ حکومت یزید، به این معنا نیست که امام حسین علیه السلام باور داشت که مردم کوفه، با آن سوابقی که در برخورد با پدرش امام علی علیه السلام و برادرش امام حسن علیه السلام داشتند، واقعا همگی به یکباره تغییرِ ماهیت داده اند و صد در صد، آماده همکاری و همراهی با ایشان هستند؛ بلکه امام علیه السلام، در جمع بندی نقاط مثبت و منفی کوفه، به این نتیجه رسیده بود که این شهر، مناسبت ترین جا برای آغاز نهضت است.

فضای سیاسی اجتماعی متأثّر از ناخشنودی مردم از حکومت یزید، فعّالیت های هواداران امام حسین علیه السلام و ضعف فرماندار آن روز کوفه، نعمان بن بشیر، به گونه ای

1- ر. ک: ج 5 ص 297(فصل هفتم/ تحلیلی در باره ارزیابی سفر امام حسین علیه السلام به عراق و نهضت کوفه).


بود که حتّی شماری از اشراف فرصت طلب، مانند شَبَث بن رِبعی، حجّار بن ابجَر عِجْلی و عمرو بن حَجّاج، ترجیح داده بودند تا به جمع افرادی که به امام علیه السلام نامه نوشته و از ایشان خواسته بودند تا به کوفه بیاید، بپیوندند و این چند نفر نیز با هم یک نامه نوشتند.

بی تردید، فضای عمومی هواداری از امام حسین علیه السلام، فضایی کاذب بود؛ امّا مسلم، مأموریت داشت با بهره گیری از این فضا، برای امام علیه السلام از مردم، بیعت بگیرد و زمینه را برای قیام بر ضدّ حکومت یزید، آماده کند. او این مأموریت را به خوبی انجام داد و در مدّتی کوتاه، انبوهی از مردم کوفه، رسما با او بیعت کردند.

البته مسلم می دانست که این حرکت، در صورتی به موفّقیت نهایی نزدیک خواهد شد که رهبر نهضت، یعنی امام حسین علیه السلام، هر چه زودتر، خود را به کوفه برساند و در صورت تأخیر، چه بسا اقدامات متقابل امَویان، فضای موجود را دگرگون کند. لذا کتبا از امام علیه السلام درخواست کرد که در آمدن به کوفه، تعجیل کند و بر عکس، یزید و عوامل او، تلاش می کردند تا امام علیه السلام به کوفه نزدیک نشود. (1)

با عنایت به آنچه گذشت، نه تنها مسلم در انجام دادن مأموریت خود، کوتاهی نداشت؛ بلکه وظیفه خود را به خوبی انجام داد، امّا به عللی تلاش های او با شکستْ مواجه شد.

علل و عوامل به شکست انجامیدن تلاش های مسلم را در بحث ارزیابی سفر امام حسین علیه السلام به کوفه، توضیح خواهیم داد. (2)

1- نیز، ر. ک: ص 103(فصل چهارم/ انتصاب عبید اللّه بن زیاد به حکومت کوفه) و ص 363(فصل چهارم/ نامه سپاس گزاری یزید از ابن زیاد و تحریک وی بر ضدّ امام حسین علیه السلام).
2- ر. ک: ج 5 ص 297(تحلیلی در باره ارزیابی سفر امام حسین علیه السلام به عراق و نهضت کوفه).


الفصل السادس: مَن أشارَ عَلَی الإِمامِ علیه السلام بِعَدَمِ التَّوَجُّهِ نَحوَ العِراقِ

6/ 1 أبوبَکرِ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ (1)

1295. الطبقات الکبری(الطبقه الخامسه من الصحابه): أتاهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام] أبو بَکرِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ بنِ الحارِثِ بنِ هِشامٍ، فَقالَ: یَا بنَ عَمِّ، إنَّ الرَّحِمَ تُضارُّنی (2)، وما أدری کَیفَ أنَا عِندَکَ فِی النَّصیحَهِ لَکَ؟

قالَ: یا أبا بَکرٍ، ما أنتَ مِمَّن یُستَغَشُّ ولا یُتَّهَمُ، فَقُل.

فَقالَ: قَد رَأَیتَ ما صَنَعَ أهلُ العِراقِ بِأَبیکَ و أخیکَ، و أنتَ تُریدُ أن تَسیرَ إلَیهِم، وهُم عَبیدُ الدُّنیا، فَیُقاتِلُکَ مَن قَد وَعَدَکَ أن یَنصُرَکَ، ویَخذُلُکُ مَن أنتَ أحَبُّ إلَیهِ مِمَّن یَنصُرُهُ! فَاذَکِّرُکَ اللّهَ فی نَفسِکَ.

فَقالَ: جَزاکَ اللّهُ یَابنَ عَمِّ خَیرا، فَلَقَدِ اجتَهَدتَ رَأیَکَ، وَمهما یَقضِ اللّهُ مِن أمرٍ یَکُن. فَقالَ أبو بَکرٍ: إنّا للّهِ! عِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ أبا عَبدِ اللّهِ. (3)

1- أبو بکر بن عبد الرحمن بن الحارث المخزومی. ولد فی خلافه عمر بن الخطّاب، تابعیّ، کان کثیر الحدیث، و أحد الفقهاء السبعه بالمدینه النبویّه، یقال له «راهب قریش» لکثره صلاته وفضله، وکان قد ذهب بصره. مات سنه 94 ه بالمدینه(راجع: الطبقات الکبری: ج 5 ص 207 و أنساب الأشراف: ج 10 ص 178 وسیر أعلام النبلاء: ج 4 ص 416 والإصابه: ج 1 ص 57).
2- الظاهر أنّ الصواب: «تظأرنی». یقال: ظأرنی فلان علی أمر کذا و أظأرنی وظاءرنی: عطفنی(تاج العروس: ج 7 ص 160 «ظأر»).
3- الطبقات الکبری(الطبقه الخامسه من الصحابه): ج 1 ص 447، تهذیب الکمال: ج 6 ص 418، تاریخ دمشق: ج 14 ص 209 و فیه «الترحّم نظارتی علیک» بدل «الرحم تُضارّنی»، بغیه الطلب فی تاریخ حلب: ج 6 ص 2609، البدایه والنهایه: ج 8 ص 163 ولیس فیه صدره إلی «فقل» وفیه «بکر» بدل «أبوبکر».